من اکثر مواقع راجع به افرادی که ملاقات کردم فکر میکنم. و طی این سالها هیچوقت با کسیکه دلش بخواهد یک فرد معمولی باشد برخورد نداشتم. با این حال اکثر افراد یک زندگی معمولی دارند. از طرز زندگی خود ناراضی هستند. هیچ ماجراجویی یا لذتی در زندگیشان وجود ندارد. و از همه بدتر، هیچ تلاشی برای تغییر زندگی خود نمیکنند.
البته، میدانم تویی که الان در حال خواندن این مطلب هستی جزو آن افراد تنبل نیستی. تو میخواهی یک مدیر، همسر، دوست و فردی فرامعمولی باشی.
خبر خوب:
تو میتوانی همین الان، در هر سنی که هستی تبدیل به یک فرد فرامعمولی شوی. میتوانی تبدیل به فردی شوی که مردم از او تبعیت میکنند، او را الگوی خود قرار میدهند و میخواهند شبیه او باشند.
خب میپرسید برای فرامعمولی بودن چهکار کنم؟ لطفا این چند مورد را رعایت کنید!
1.ریسکپذیر باشید.
افرادی که کارهای خارقالعاده انجام میدهند، افرادی هستند که قابلیت پذیرش ریسک بالایی دارند. آنها میدانند کاری که دارند انجام میدهند ممکن است خطراتی در پی داشته باشد، با این حال قدم برداشته و میدانند نتیجه نهایی به ریسکش میارزد.
2. بعد از هر شکست روی پای خود بایستید.
افراد فرامعمولی نهتنها از ریسکهای موجود آگاهند، بلکه یقین دارند در جایی از مسیر شکست خواهند خورد. اما وقتی شکست میخورند دوباره روی پای خود میایستند. آنها میدانند نباید پا پس بکشند. همچنین میدانند شکست قرار نیست کشنده و پایان راه باشد.
3. گوش های خود را باز کنید.
ما دو گوش و یک دهان داریم پس باید دوبرابر میزانی که صحبت میکنیم گوش دهیم. افراد معمولی علاقه دارند فقط راجع به خودشان صحبت کنند. همیشه دهانشان باز است و مدام از موفقیتها، ماجراجوییها و اتفاقاتی که برایشان افتاده صحبت میکنند. اما افراد فرامعمولی دقیقا برعکس عمل میکنند. آنها بیشتر از آنکه صحبت کنند، گوش میدهند. به صحبتهای دوستان، خانواده و همکارانشان به دقت و با علاقه گوش میدهند.
4. کاری خاص انجام دهید.
از انجام کارهای خاص لذت ببرید.
5. از خدمت به دیگران لذت ببرید.
بهترین راه برای اینکه یک فرد فرامعمولی شوید کمک به دیگران و همدردی با آنها است. شاید عجیب به نظر برسد ولی حقیقت دارد. به طور مثال صاحبخانه ما که همسایه بالایی ما نیز هستند بسیار انسان شریف و خیری است. هیچوقت یادم نمیرود با اینکه فقط 4-5 ماه با هم آشنا شده بودیم ولی در زمان زایمان و سه چهار روز بعد از آن مثل یک مادر از من مراقبت کرد و پیگیر احوالم بود. و البته این تنها کار خیر او نبود. اعتراف میکنم در تمام عمرم فردی به دلسوزی این آدم ندیدم و به جرات میتوانم او را فردی فرامعمولی خطاب کنم.